2- متوكل بيمار شد ونذر كرد اگر بهبود يافت دينارهاي (بسياري ) صدقه بدهد .
پس از آنكه سلامتي به او بازگشت خواست نذر خود را ادا نمايد, فقها را جمع نمود تا مقدار دقيق بسيار (كثيره ) را تعيين كنند و آنان درباره تعيين واحد خاصي براي (بسيار ) به جايي نرسيدند . ناچار متوكل از امام پرسش نمود وحضرت پاسخ داد :“ بايد 83 دينار صدقه دهي “فقها از اين جواب تعجب كردند وبه متوكل گفتند :
بپرس مبنا ومدرك اين فتوا چيست ؟
متوكل بر اين اساس از حضرت دليل فتوا را خواست .
حضرت جواب فرمود ند : خداوند متعال در قرآن مي فرمايد : ( خداوند شما را در مواطن ومواقف بسياري ياري كرد ) سوره توبه 25
وهمه خاندان ما روايت كرده اند كه مواطن ومواقفي كه در جنگها وغزوات خدا وند پيامبرش را در آنها ياري كرد 83 موطن بوده است .(تاريخ اسلام ذهبيوتذكره الخواص ص360)
3- مرد نصراني كه با زني مسلماني مرتكب عمل خلاف شده بود نزد متوكل آوردند همينكه خليفه خواست بر او حد شرعي جاري كند آن مرد مسلمان گشت .
يحيي بن اكثم گفت : “ اسلام اين مرد , شرك وعمل گذشته او را از بين برد (وديگر حدي بر او اجرا نبايد گردد).
يكي ديگر از فقها گفت : بايد او را سه حد بزنند . وهر يك فتوايي داد تا آنكه متوكل تصميم گرفت از امام استفتا كند . لذا طي نامه اي موضوع را بيان كرد واز حضرت نظر خواست.
امام در جواب نوشت : ( بايد آنقدر او را بزنند تا بميرد )
اين فتوا به مذاق يحيي وديگر فقها خوش نيامد , ونپذيرفتند وگفتند :“ نه كتاب خدا گواه اين مدعاست ونه سنّت پيامبر آن را تاييد مي كند “
متوكل به امام (ع) نامه اي نوشت ودر آن ياد آور شد كه فقها ي مسلمين فتواي ايشان را نپذيرفته اند وآن را خلاف كتاب وسنت مي دانند وافزود ( پس براي ما منبع فتوا را بيان كن )؟
امام در جواب نوشت (بسم الله الرحمان الرحيم خدا وند متعال در باره كافران مي فرمايد : فلما رأ وا بأسنا قالوا آمنّا بالله وحده وكفرنا بما كنّا به مشركين , فلم يك ينفعهم ايمانهم لمّا رأوا بأسنا ) مؤمن 84و85
پس آنگاه كه شدّت قهر وعقاب ما را به چشم ديدند درآن حال گفتند ما به خداي يكتا ايمان آورديم وبه همه بتهايي كه شريك خدا مي دانستيم كفر ورزيديم , امّا ايمانشان پس از ديدن مرگ و مشاهده عذاب به آنها هيچ سودي نبخشيد .
متوكل اين فتوا (واستنباط از آيه ) را پذيرفت ودستور داد تا حكم را بر آن مرد اجرا كنند.
4- پاسخ امام به ابن سكّيت: متوكل از عالم بزرگ عصرخويش يعقوب بن اسحاق مشهور به (ابن سكيت) خواست كه از امام سؤال كند تا حضرت از جواب فروماند وبدين وسيله بتواند از مقام وشوكت امام (ع) بكاهد .
ابن سكيت پرسش دشوار آماده كرد ودر جمعي كه از بزرگان علما, متكلمين , فقها ودر رأس آنان متوكل در دربار تشكيل شده بود , خطاب به امام (ع)سؤال بدين مضمون مطرح نمود:
(چرا خداوند معجزات پيامبران را گوناگون قرار داد ؟
چرا خدا موسي را با معجزه عصا ويد بيضاء , عيسي را با معجزه بهبود بخشيدن به افراد مبتلا به مرض پيسي ونابينا وزنده كردن مردگان ومحمد صلي الله عليه وآله وسلم را با معجزه قرآن وشمشير مبعوث كرد ؟)